کل نماهای صفحه

بەخێر بێن بۆ وڵاتی کوردان hun bixer hatin

کوردانی ئازیز بۆ وڵاتی کوردان بەخێر بێن

کوردێن خٶشتیڤی ژ بۆ وڵاتێ کوردان بخێر هاتن

kurden delal j bo welate kurdan bi xer hatin



۱۳۹۰/۱۱/۰۴

مانای "دایک"


معنی دآ (مادر) در فارسی و لُری

در گویش لری (و همچنین زبان کُردی ) مادر را با دو کلمه زیبای «دآ »(DA) و «دالکه »(DALEKA) صدا می زنند . 

در زبان فارسی به نقل از لغتنامه دهخدا و فرهنگ ایران باستان پورداود (جلد اول صفحات ۵۷و ۷۱ و ۷۴) ، کلمه «دا » را در فرس هخامنشی و اوستا ریشه ای از فعل بخشیدن ، دادن ، آفریدن و ساختن خوانده اند که از آن واژه های بسیاری از جمله «دی » مشتق شده است . «دی » که در گویش... کهکیلویه و بویر احمدی (DEI) به مهنی مادر است ،هم نام اولین ماه زمستان و هم نام فرشته ای است که امور و مصالح دی ماه را بعهده دارد ، برهان قاطع در معنی «دی » آورده است :

«
دی در اوستا DADHVA یا DATHUSH به معنای آفریننده ، دادار و آفریدگار است و غالبا صفت اهورامزداست و آن از مصدر DA (دا) به معنای دادن و آفریدن است ».

نام «دا» (آفریدگار) در زبان هند و اروپائی به گونه «دئو» (آفریدگار) آمده است که بعدها این نام در نزد ایرانیان به «دیو» (موجود خیالی و افسانه ای ) تبدیل شد، زیرا «دیویسنا » که به معنای پرستنده دیو و پیرو کیش باطل است ، در مقابل «مزدیسنا » که به معنای پرستنده مزداست قرار می گیرد . با گذشت زمان از نام « دیو » واژه هائی چون : دیوار ، دیواره ، دیو باد ، دیو زاد ، دیو سار ، دیوانه ، دیوانگی ، دیوان ، و...بدست آمد.

در زبان پهلوی « دا » به معنی بخشیدن و دادن و «داتیه » DATIH به معنی آفریدگی و داتار DATAR (دادار) به معنی آفریننده و خدای عز و جل است.

در زبان سومری نیز DATAR پدید آورنده جهان و DUA بناء و DUDAN بنا کننده و « دادا» نام « ملکه الهه » گفته شده است .

در زبان عبری DUTIUT بمعنی دیندار و مومن بودن و « دات » (اسم مونث ) بمعنی شریعت ، فرمان و قانون می باشد . واژه « دات » در پهلوی به معنی آفریننده هنوز هم در پسوند نام هائی چون، مهرداد (میثردات) و خرداد (هئوروتات) و مرداد(امرتات) پابرجاست .
نام مزدا (MAZ + DA) که در اوستا بمعنی آفريدگار و خالق بزرگ هستی است از دو بخش MAZ یا MAS به معنی بزرگ و مهتر و دا (DA) آفریننده و خالق ، گرفته شده است . پسوند «دا» در نام های «خدا» و «مزدا» و پیشوند «دا» در نام « دادار» (آفریدگار) نمی تواند بی ارتباط با نام «دآ» (مادر در لرستان ) و «دا» به معنای دادن و بخشیدن و آفریدن باشد و به تعبیری ،به نظر می رسد که پیش از بوجود امدن آیین مزدیسنا، نام خدای آریائیان «دا» یا «دئو» بوده و زرتشت، خداوند متعال را ،با مقام و صفت والاتر و عالی تری به جهانیان معرفی کرد .
شاید به همین دلیل بود که دو قوم «لُر » و « کُرد» بعنوان دو نژاد اصیل آریائی ،نام آفریننده و عزیز زمینی خود در فرهنگشان را نیز به گونه ای زیباتر از زبان فارسی، ادا و تلفّظ نمودند و به این «عزیز ترین آفریننده زمینی شان »نام « دالکه» دادند .

پسوند « لِکه » (LEKA) در نام « دالکه» هم بعنوان عزیز شمردن مادر و جایگاه آن در قلب آدمی به کار می رود و هم حکم پسوند « ک » در فارسی را دارد . چون پسرکم (پسر کوچک و عزیز من ) و دخترکم (دختر کوچک و عزیز من) و بالاخره دالکم=مادر و آفریننده کوچک و عزیز من ، در مقایسه با دآ و آفریدگار و دادار بزرگ

هیچ نظری موجود نیست: